۲ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

19already

Day Off
BOL4
Magic Spirit

و زمان می‌گذرد بی آنکه گلی، آنچه زمان از ما ربوده نزدمان بازگرداند.

نمی‌دونم دقیقا از کجا شروع کنم؛ گاهی به عقب نگاه می‌کنم و نمی‌دونم چه فکری راجع بهش بکنم. از خودم می‌پرسم که توی این یک سال چه تغییری کردم؟ و جوابم اونقدر تار و محوه که خودمم متوجهش نمی‌شم.

به قول پیتر ون هوتن توی کتاب خطای ستارگان بخت ما، بین صفر و یک، بی‌نهایت عدد وجود داره و بین صفر و دو، بی‌نهایتِ بزرگ‌تری هست. 

بین سال های زندگی هم بی‌نهایت لحظه وجود داره که می‌تونن تا بی‌نهایت ادامه داشته باشن؛ 365 روز، 8760 دقیقه و... . امروز 19 سال از اولین روز گذشته که برای خودش بی‌نهایت بزرگیه ولی بیشتر از یه لحظه‌ی کوتاه به نظر نمی‌رسه.

دیشب داشتم فکر می‌کردم اینهمه آشوب و تغییر و تکرار داره توی یه نقطه‌ی کوچیک از هستی اتفاق می‌افته و با این‌حال هنوز، توی همین نقطه‌ی کوچیک، یه چیزایی می‌تونن تا بی‌نهایت و فراتر از اون ادامه داشته باشن؛ تا وقتی که یه نفر این بی‌نهایت ها رو به یاد داشته باشه.


امسال بیشتر نوشتم و پاک کردم و باز نوشتم. حس یه ظرف آب رو داشتم که حباب‌های کلمات می‌خواستن به سطحش برسن و بیرون بریزن، و من نمی‌خواستم جلوشونو بگیرم. فقط نمی‌خواستم شنیده یا دیده بشن. شایدم می‌خواستم ولی شجاعتشو نداشتم، پس فقط کلماتمو پشت سرهم ردیف کردم و ازشون رد شدم.

موقع رو‌به رو شدن با آدم‌ها مثل همیشه رفتار کردم و حرف های مهم رو با جمله های کم اهمیت جایگزین کردم چون نمی‌خواستم کسی ببینه چقدر از دنیای بقیه دورم. هرچند الان که نگاه می‌کنم، می‌بینم پنهون کردن حقیقت زیرِ یه مشت حقیقتِ نه چندان حقیقیِ دیگه اصلا ارزش کلافگی بعدشو نداره.

درسته که همین الان هم روزای زیادی گذشتن ولی اشکالی نداره چون هنوز 19سالگی رو پیش رو دارم و سعی می‌کنم از پشیمونی‌ها و نرسیدن‌هام برای بهتر شدن استفاده کنم.

~I swear it on the river Styx~

 

پی‌نوشت: برای تبریک‌ها و آرزوهای قشنگتون خیلی ممنونم=))) انقدر سوییت بودن که نمی‌دونم چی بگمT^T تک تکشون بی‌اندازه خوشحالم کردن .. دوستتون دارم و نور بهتون3>

  • ۱۶
  • نظرات [ ۱۹ ]
    • Kitsune ‌‌‌‌‌‌
    • پنجشنبه ۱۲ آبان ۰۱

    We could be the renegades

    Got a fire in my soul
    I've lost my faith in this broken system
    Got love for my home
    ?But if we cry is there anyone listening

    We're the forgotten generation
    We want an open conversation
    Follow me on this road
    You know we gotta let go

    For all of the times that they say it's impossible
    They built all the hurdles, the walls, and the obstacles
    When we're together, you know we're unstoppable now

    I'm not afraid to tear it down and build it up again
    It's not our fate, we could be the renegades
    I'm here for you, oh
    And you're here for me too
    Let's start again, we could be the renegades

    They've been holding us down
    They've been telling us to change our voices
    But we're not part of that crowd
    We made our bed and we'll make our own choices

    We're maybe underestimated
    But I know one day we will make it
    Time to say it out loud
    We are young and we're proud

    For all of the lies and the burden that they put on us
    All of the times that they told us to just because
    We gotta fight for our rights and the things we love now

    I'm not afraid to tear it down and build it up again
    It's not our fate, we could be the renegades
    I'm here for you, oh
    And you're here for me too
    Let's start again, we could be the renegades

    Ooh, ooh, ooh, ooh
    Ooh, ooh, ooh, ooh
    We could be renegades

    Take a deep breath, close your eyes and get ready
    Take a deep breath, close your eyes and get ready
    Take a deep breath, close your eyes and get ready to fly

    I'm not afraid to tear it down and build it up again
    It's not our fate, we could be the renegades
    I'm here for you, oh
    And you're here for me too
    Let's start again
    We could be the renegades

    :)

  • ۲۰
    • Kitsune ‌‌‌‌‌‌
    • پنجشنبه ۵ آبان ۰۱
    هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است.
    پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.
    چه اهمیت دارد؟ گاه اگر می رویند، قارچ های غربت.

    «سهراب سپهری»
    منوی وبلاگ