چندوقت گذشته؟ یادمه آخرین بار که تصمیم گرفتم بازم بنویسم تا یخم باز بشه اردیبهشت بود. خیلی دور به نظر میاد. و خیلی خوش خیالانه. راستش نمی‌دونم چی باید بگم.. کلماتِ زیادی توی سرم جیغ و فریاد می‌کنن و من با لجبازی سکوت می‌کنم. نمی‌دونم کی رو دارم مجازات می‌کنم، یا برای چی دارم این‌کارو می‌کنم. فقط انگار به زبون آوردنشون برام یکی از مرحله‌های قفلِ یه بازیِ پر از باگه. 

به‌هرحال! اومدم یه خلاصه از این مدت بدم. کاش بتونم توی فقط سه خط خلاصه‌ش نکنم:"

 

• از خرداد و رنج‌ها و لبخندها

در دوران جان گداز امتحانات_که فقط سه تاشون رو ثبت نام کرده بودم و تنبلم خودتونید_ چند نفر از دوست و همکلاسی‌های قدیمی رو دیدم و انتظار داشتم دیدنشون برام refreshing باشه ولی معلوم شد نمی‌تونم تحملشون کنم. تقصیر من نیست. تحمل گفتگو هایی که خلاصه میشن توی "چطوری" و "چه‌خبر" هایی که پشت‌سرهم تکرار میشن برام زیادی سخته. شاید اشتباه می‌کنم ولی این کلمات توخالی و احوال‌پرسی هایی که حتی لحن سوالی هم ندارن نمی‌تونن فاصله بین آدمارو کم کنن. 

چیز دیگه‌ای از خرداد یادم نمیاد... فقط دو روز پیاده با ف.آ.م. تا خونه پیاده رفتن و سربه‌هوایی و استرس و درمونگی. شاید اینکه چیز زیادی یادم نیست خودش یه موهبت باشه. روزای سخت وقتی فراموش میشن تحملشون راحت‌تره.

 

Doomsday

از ساعت ۶ صبح تا ۱۱:۳۰ که رسیدم خونه رو میشه توی یه عبارت کوتاه خلاصه کرد: Same shit, different year. بیشتر گفتن ازش زیاده گوییه. واقعا هیچ نکته‌ی خاص یا مرثیه‌ای راجع به کنکور ندارم برای گفتن. (مرثیه! عجب کلمه‌ای! هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم ازش استفاده کنم. Life is full of surprises) 

 

• To south we go

ما از یه هفته قبل کنکور درگیر اسباب کشی بودیم، و با اینکه من عملاً کار و کمکی نمی‌کردم (به‌خاطر کنکوری بودن و این حرفا) ولی بار روانی اونهمه رفت و آمد و خونه‌ی مامان بزرگ‌ها خوابیدن برای چندروز به اندازه‌ی کافی زیاد بود که باعث بشه مغزم کهیر بزنه. 

آخرشم اتاقی که صبح‌ها بیدار شدن توش مثل بیدار شدن وسط خورشید بود رو با علامت یادگاران مرگی که وقتی ۱۳ سالم بود روی دیوارش کنده بودم پشت سر گذاشتم و نمی‌دونم چرا رها کردن اینقدر برام آسون شده ولی فکر کنم باید یه پیشرفت حسابش کنم. منِ ده سال پیش، being the wreck of emotions she was، احتمالا تاحالا از شدت دلتنگی فروریخته بود. قطعا یه پیشرفت حسابش می‌کنم!

اینو باید اول می‌گفتم احتمالا... که به یک سری دلایل (شغلی-تحصیلی) 2 سال بروجرد می‌مونیم، بعدش دوباره برمی‌گردیم قزوین. یعنی بقیه اعضای خانواده برمی‌گردن. نمی‌دونم زنجیره اتفاقات منو کجا می‌بره.

Any way خونه‌ی جدیدمون یه اتاق طبقه بالا داره که با چنگ و دندون تصاحبش کردم و فعلا تنها ویژگی مثبتش جدا از بقیه‌ی خونه بودن و یه پنجره کوچیکه. عوضش گرم‌ترین نقطه‌ی خونه‌ست و دریچه کولرم نداره:) اینجا هیچ‌کس و هیچ‌جا رو نمی‌شناسم و احتمالا اگه تا سر کوچه هم برم، نتونم راه برگشت رو پیدا کنم. 

 

• روزهای آزادی

و اما این اواخر که از باز کردن کارتون وسایل فارغ شدم، زدم تو کار فیلم و سریال و کتاب و البته اون 65 تا فن‌فیکشن پرسی جکسون/هری پاتر/بانگو یی که یه بعدازظهر خردادی، وقتی از زندگی بریده بودم دانلود کردم:^)

 دارم سعی می‌کنم برای یه ماه حواسمو از مشکلات زندگیم پرت کنم و نمی‌دونم چقدر موفق عمل کردم، ولی فعلا اینا تنها راه‌هایی‌ ان که تا حدودی جواب میدن.

یه چیزی که راجع به خودم متوجه شدم اینه که احتمالا هیچ‌وقت نتونم کتابای فانتزی رو کنار بذارم. حتی با اینکه چند ماه دیگه ۲۰ سالم میشه، هرازچندگاهی یه مجموعه کتاب فانتزی خوب برام حکم تراپی رایگان رو داره. تنها تغییری که در این مورد توی خودم حس می‌کنم اینه که سال به سال مشکل پسندتر میشم. فکر کنم پیر شدن منم این شکلیه:دی 

حالا که حرفش شد، کسی اینجا پی‌دی‌اف جلد چهارم monstrumologist رو داره احیانا؟ نمی‌تونم جایی پیداش کنم:(  

 

کلام آخر 

وصیت می‌کنم ورژن کره‌ای سرقت پول رو ببینید، انقدر قشنگه که خاک تو سرمTTTTT

In the heart of the sea هم همینطور؛ از روی موبی دیک ساختنش و اصلا بازیگراش به تنهایی>>> 

پذیرای سریال‌ها و انیمه های پیشنهادی شما هستیم3>

جوری که از این شاخه به اون شاخه می‌پرم: 

سرقت پول یادتون نره!

 

پی‌نوشت: واقعا نمیشد از این دو ماه خلاصه بدم ولی یادی از این نکنم... اصلا راه نداشت. چه ساعت‌های طولانی که من به خاطر این لاس باوقار با دیوار یکی نشدم ಥ_ಥ

پی‌نوشت۲: 

-^- Firework 
Team&
Magic Spirit

پی‌نوشت۳: هنوزم death is the only ending for the villainess رو نمی‌خونید تباها؟ فصل سومش‌هم به مبسدزحقمس ترین شکل ممکن تموم شد و ما ریدرای باوفاشو تو خماری گذاشت واسه فصل4 ㅠㅠ 

پی‌نوشت۴: خیلی گرمه. زمستانم آرزوست. 

پی‌نوشت۵: هه هه. تونستم توی بیشتر از سه خط خلاصه‌ش کنم:دیی