ای سبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس~
میدونم بی ربط ترین شروع ممکن بود ولی گاهی بی شروع بودن بدترین درد دنیاست و منم بی شروع ترین آدم دنیام"-" و مدیونی اگه فکر کنی واسه همین شروعی که داری میبینی دو ساعته عین یه لاکپشت که از ساعت خوابش گذشته به مانیتور زل زدم و برامم مهم نیست اگه ورژن اصلی این شعره با صباست یا هر باد دیگه ایTT (به جز اون بادی که خودت میدونی و حالا چون نمیخوام ذوق شاعری حافظو زیر سوال ببرم همینجا پرانتزو میبندم"-")
ولی اگه حافظ میدونست سبای عزیزش درواقع باد نیست و یه گوربهی نارنجیه، احتمالا به جای اینکه بفرستتش سمت دریا و رودخونه میگفت:
ای سبا گر بروی در ره خوابی شیرین
من خودم کوه شوم تا نبرد مجنون راه
گر تو باشی و من و بالش و عشق دیرین
آورم بهر تو آن پتوی زرین کوب را
بعد چند بیت بعدترم بگه: طرّه پشم تو را آنکه زَنَد شانه، منم
آه *اشک های سبافظ شیپرانهTT*
ولی به جون مانیا اگه میدونستم قراره فضا اینقد شاعرانه بشه با یه شعر دیگه شروع میکردمxDTT خب بگذریم:"
احتمالا هیچ وقت نگفتم چقدر وجودت مایه خوشحالیه و چقدر خوشحالم از اینکه با یه موجود کیوتِ چلوندنی مثل تو اشنا شدم و کلا چقد دوست دارم و اینا... که خب الان گفتم دیگه *پاک کردن عرق پیشونی*
درسته ماجرای آشنایی نداشتیم ولی خیلی سریع یه جای گنده تو قلبم باز کردی و شدی سنگ پای عزیزمD: (اصلا نمیدونم چرا این لقبو بهت دادم ولی شت.. هروقت اینجوری صدات میکنم یه موج پاره شدگی ازم میگذرهxD) و تازه بعدش بود که فهمیدم درونت یه گربه کوچولوی نارنجی هست که باعث میشه بخوام به محکم ترین شکل ممکن لپتو بکشم"^"
امیدوارم امسال برات کلی چیز خوب و جدید داشته باشه و تو با انرژی گربهایت از پس هر مشکلی که جلوت سبز میشه بربیای. مهم نیست چقدر سخت گذشته چون از این به بعد بیشتر از اونم سخت میگذره ولی تو تنها نیستی و ما کنارتیم. پس..هروقت که حس کردی میخوای با کسی حرف بزنی میدونی کجا باید بیای-^- البته توی زدن حرفای امیدوار کننده و این چیزا یکم فلجم ولی خب هروقت خواستی یکی بیرودربایستی حقیقتو بکوبه تو صورتت در خدمتمD:
خیلی مراقب خودت باش و تولدت مبارک کوزت کوچولوی من:')