تاریک بود ... خالی بود

مانند کهکشان کوچکی که ستاره هایش را گم کرده باشد

قدم می‌زد و نگاه می‌کرد؛

به رهگذران تیره و روشنی که بی وقفه حرکت می‌کردند به سمتی که نمی‌دانستند کجاست..!

روزهای زیادی گذشت و کهکشان گمشده، در یکی از قدم زدن های بی‌هدفش، متوجه یک باریکه نور شد. به دنبالش رفت و از دریچه کوچکی گذشت و وارد یک دنیای موازی شد. آنجا بود که پیدایش کرد..کهکشان زیبای پرنوری را کع با دیگران فرق داشت. حرف هایش، فکر هایش، رنگ ستاره هایش...

آن اوایل اصلا نمی‌دانست چرا ولی آن دنیای جدید احساسِ بودن در خانه را برایش داشت پس تصمیم گرفت مدتی همان‌جا پرسه بزند. کهکشان گمشده روزها و شب های زیادی را آنجا گذراند و پای حرف های کهکشان درخشانی که پیدا کرده بود نشست، به ستاره های رنگی سر زد و فکر کرد دنیا هنوز چیزهای زیادی برای پیدا کردن و دوست داشتن دارد. کم کم جور دیگری به دنیا نگاه کرد و بالاخره لبخند زد:) بوی قهوه و دمنوشی که در فضای بین ستاره ای می‌پیچید را نفس کشید، در موسیقی ستاره های بنفش غرق شد و شروع کرد به دوست داشتن

و وقتی به خودش نگاه کرد، ستاره هایی که قبلاً نمی‌دید را پیدا کرد

حتی نفهمید دقیقا از چه زمانی ولی دیگر تاریک نبود ... آنقدرها خالی نبود و مهم تر از همه، خانه واقعی اش را پیدا کرده بود:)

خب.. بلخره 4 دی شدD: خیلی فکر کردم چطوری باید تولدت رو تبریک بگم و تقریبا هربار به این نتیجه رسیدم که این نمی‌تونه عمق ارزشی که تو و دوستیمون برام دارید رو نشون بده.. پس فقط هرچی که از ته قلبم میخواستم بگم می‌نویسم و امیدوارم آنچه از دل برآمده، بر دل نشینَد-^-

یادمه خیلی وقت پیش، یه بار گفتی که وب زدنت هدیه ای بوده که توی روز تولدت به خودت دادی ولی من فکر میکنم این درواقع هدیه‌ای بود که به ما دادی! =)  

یاد اون اوایل افتادم که باهم حرف زدیم و یکم آشنا شدیم...و لبخند های کیوت و گرمت:") همیشه خیلی دوست داشتنی‌ان و اوه یاد اینم افتادم:💜🌌 نیکمثلجنسلتیاسمش "^"  امم بزار ببینم...خیلی چیزا الان یادم افتاده *آروم خندیدن* مثل خواهر شریکی یا آرمان های هیوفی هیت موعود ... سئول گردی با فرغون و گروگان گرفتن بنگ پی دی و خیلی ماجراهای دیگه که یه زمانی باعث خنده‌مون شدن و الان لبخند رو لبم میارن:)))

میخوام بدونی تو شگفت انگیز تر از اونی هستی که فکرشو بکنی و آره.. معجزه ها همینقدر ساده و یهویی خودشونو بهمون نشون میدن و من خیلی خوشحالم که تا الان کنار هم موندیم و امیدوارم همینطوری به کنار هم موندن ادامه بدیمD: 

خیلی چیزای دیگه می‌خوام بگم ولی ساعت داره به 4 و نیم نزدیک میشه و باید همینجا تمومش کنم=^=

برات آرزوی بهترینارو دارم و می‌دونم به هرچیزی که می‌خوای می‌رسی چون دختر خودمی تو فوق العاده ایY^Y

تولدت مبارک شگفت انگیز ژولیده">  *خالی کردن گونی اکلیل روی سرت*

کلیک*-*

دوباره کلیک -^-

چرا نمی‌تونم از این بگذرمxD 

.-.. --- ...- .   ..- ♡